کد مطلب:166439 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:228

پاسخ امام حسین به نامه های مردم کوفه
آنگاه امام حسین (ع) از جای برخاست و دو ركعت نماز میان ركن و مقام به جای آورد و از خداوند برای آنچه پیش آمده طلب خیر كرد.

سپس مسلم بن عقیل را فرا خواند و او را از حال مردم آگاه ساخت و جواب نامه ها را نوشته و به وی داد. [1] .

پس از آن در پاسخ به هانی بن هانی و سعید بن عبدالله كه از آخرین فرستادگان بودند چنین نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

از سوی حسین بن علی (ع) به بزرگان از مسلمانان و مؤمنان! اما بعد هانی و سعید برای


آخرین بار نامه های شما را به من رسانیدند، و به درستی من هر آنچه شما در آن نامه ها نگاشته و یادآوری كرده اید، دریافتم. آنچه همه شما گفته اید این است، كه ما رهبر نداریم پس به نزد ما بیا شاید خداوند به وسیله تو براه حق هدایتمان گرداند.

اینك من، برادر و پسر عموی خویش كه مورد اعتماد من است به جانب شما برانگیختم و به او دستور دادم كه از حال و كار و اندیشه شما برای من بنویسد و مرا آگاه كند.

پس اگر او گزارش داد كه رأی بزرگان و دانشوران و راهنمایان شما نیز همانگونه است كه فرستادگان شما ابلاغ كردند و در نامه هایتان خواندم، من نیز به زودی به سوی شما خواهم آمد اگر خدا بخواهد.

«فلعمری ما الامام، الا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله و السلام».

اما، به جان خودم سوگند! كه پیشوای مسلمانان نباید باشد، مگر كسی كه حكم كننده به كتاب خدا، به پا دارنده عدالت، وام دار دین حق بوده و خود را بر ذات خدا وقف كرده باشد. و السلام.

نكته ای كه در پایان نامه بدان تأكید شده بسیار مهم است زیرا آن حضرت خاطر نشان می سازد كه رهبر جامعه اسلامی و زمامدار مسلمانان می بایست دارای ویژگیهایی چون عامل به كتاب خدا، قیام كننده برای عدالت، و خادم بی توقع دین، و فانی در حق باشد.

او با این یادآوری، روشن می سازد كه شرافت قومی، قبیله ای، قدرت و ثروت و سایر معیارهای جاهلی، هیچكدام برای رهبری مسلمانان نباید ملاك قرار گیرد، بلكه امام امت اسلام، باید شرایط و ویژگیهایی داشته باشد كه به سبب آنها، كتاب خدا دستورالعمل قرار گیرد و عدالت در سرزمین اسلام گسترده شود، بی تردید كسی می


تواند به این آرمانها دست یابد كه هوی های نفسانی را از وجود خویش زدوده باشد، تا گرفتار عوارضی چون قدرت پرستی، زر دوستی، كبر و نخوت، سلطه طلبی، بی عدالتی و ستم و عصیان بر خدا نشود. در حقیقت نزاع او با یزید بر سر همین معیارها و آرمانهاست نه برخوردی شخصی و یا قبیله ای و...


[1] لهوف، ص 16.